سازمان یادگیرنده 6
۳- قابلیتهای شخصی: تسلط را میتوان به معنی احراز برتری بر افراد و اشیاء تلقی نمود. اما از سوی دیگر تسلط به معنی سطح خاصی از مهارت نیز بکار برده میشود. معنایی که پیتر سنگه از تسلط ارائه کرده است، دقیقاً همین معنای دوم است. تسلط و قابلیتهای شخصی عبارتست از نظامی که طی آن فرد به صورت مستمر دیدگاههای شخصی خود را روشنتر و عمیقتر مینماید، انرژی و توان خود را متمرکز میکند، صبر و بردباری خود را گسترش میدهد و بالاخره اینکه واقعیات را منصفانه و بی غرض در مییابد. با چنین تعریفی، تسلط تواناییهای شخصی یکی از ارکان اساسی در سازمانهای یادگیرنده است.(سنگه، 1384)
۴- مدلهای ذهنی: بسیاری از بهترین ایدهها که حاوی نگرشها و عامل نوآوریها در سازمان هستند، به دلیل تعارض ذاتی با مدلهای ذهنی غالب، هیچگاه مجال و عرصه طرح جدی را نمییابند. رهبران سازمانهای یادگیرنده باید مهارت نمایان ساختن و محک زدن مدلهای ذهنی بدون برانگیختن رویههای دفاعی را بیاموزند. در این مسیر سنگه (1990) چهار توصیه اساسی دارد:
الف) توجه داشتن به جهشهای انتزاعی: ذهن ما تقریباً با سرعت نور فعالیت میکند. ولی نکته طنزآمیز این است که این امر اغلب سرعت یادگیری ما را کم میکند، زیرا ما اغلب چنان با سرعت به سمت تعمیم واقعیات جهش میکنیم که هیچوقت به فکر آزمون این تعمیمها نمیافتیم. اشتباه اساسی زمانی که رئیس بخش فروش شرکت با دستپاچگی اعلام میکند که مشتریان اساساً برای کیفیت اهمیتی قائل نیستند، بلکه برای آنها قیمت مهم است، آنچه واقعاً اتفاق افتاده این است که سه مشتری عمده به طور پیاپی شرط ارائه تخفیفات عمده در قیمتها را برای ارائه سفارش خود عنوان کردهاند. متاسفانه رئیس بخش فروش با فرافکنی این فرض خود که مشتریان نگران قیمتها هستند، تمام تلاش خود را برای ارائه تخفیفات چشمگیر به مشتریان بکار میگیرد، بدون توجه به اینکه ممکن است به دلیل خدمات نامناسب و یا کیفیت پائین اصلاً مشتریان در آینده از شرکت خرید نکنند.
ب) ایجاد تعادل بین دو برخورد پرسشگری و جانبداری: اغلب مدیران مهارت ویژهای در ترکیب کردن و آراستن نظرهای خود و ارائه آنها به زیردستان همراه با اصرار فراوان برای مورد پذیرش قرار گرفتن این افکار دارند. در حالی که این مهارت در جای خود بسیار ارزشمند است، ممکن است با مواجهه مدیران با مسائل پیچیدهتری که نیاز به یادگیری همگانی افراد دارد، این مهارت جلب حمایت آثار مخرب ضد بهرهوری داشته باشد.
ج) تمایز قائل شدن میان نظریه مورد ادعا و نظریه مورد استفاده.
د) شناسایی و خنثی کردن رویههای دفاعی. (سبحانی نژاد و همکاران، 1385)
سنگه تاکید میکند که اصل کار کردن با الگوهای ذهنی، از طریق بررسی تصورات درونی، یادگیری نحوهی آشکارسازی تصورات درونی از جهان، و در نهایت با به ظهور رساندن و حفظ آنها جهت بررسی موشکافانه، آغاز میشود. مدلهای ذهنی شامل توانایی "انجام محاورهای آموزنده است که تحقیق و تفحص و پشتیبانی را متعادل میسازد، موقعیتی که افراد تفکرشان را به طور اثربخش ارائه میکنند و یک تفکر باز را نسبت به نفوذهای دیگران کسب میکنند." (سنگه، 1990).