مدیریت تغییر
مدیریت تغییر یا تحول
با سلام دوستی در مورد مدیریت تغییر مطلب میخواست. مطلب زیر در مورد داستان حضرت موسی و مدیریت تغییر میباشد که در سایتی خارجی دیدم و توجه من را بسیار جلب کرد.
مدل مدیریت تحول ویلیام بریجز: بریجز (1991) در مدل مدیریت تحولش به وضوح تمایز بین تغییر برنامهریزی شده و تحول را نشان میدهد. بریجز بیان میدارد: تحول رفتن به گذشته و ایجاد رفتارهای جدید یا راه های تفکر است. تغییر برنامهریزی شده جابجایی فیزیکی شغل، یا نصب تجهیزات جدید، یا بازسازی ساختار میباشد. تحول بعد از تغییر برنامهریزی شده انجام میشود زیرا نائل شدن به تحول پیچیده تر و سخت تر میباشد. تغییر موقعیتی است و میتواند برنامهریزی شود، در حالیکه تحول به صورت روانی میباشد و تا کمی اداره کردنش مشکلتر میباشد.(کامرون و گرین،2009؛ ص 123)
بر اساس مدل مدیریت تحول ویلیام بریجز تحول از سه قسمت طبق شکل زیر تشکیل شده است: (بریجز: شروع و پایان به نقل از کامرون و گرین 2009؛ ص 123)کامرون و گرین پس از توضیح هر یک از این سه قسمت این مدل را به داستان رها شدن قوم بنی اسرائیل از اسارت فرعون تشبیه میکنند؛ به این صورت قسمت اول را که قسمت پایان مینامند این طور تشریح میکنند که:
"قبل از آنکه شما قادر باشید چیز جدیدی را شروع کنید باید بتوانید به عادتهای قبلیتان پایان دهید." قسمت اول (پایان) را به مرحله پایان اسارت قوم بنی اسرائیل و خروج آنها از سرزمین سابقشان تشبیه میکنند و سپس قسمت دوم (منطقه خنثی) را به مرحلهای تشبیه میکنند که حضرت موسی در حال عبور دادن قوم بنی اسرائیل از دریا میباشد و قوم بنی اسرائیل در این مرحله هیچ راه بازگشتی ندارد. کامرون و گرین در توصیف قسمت مذکور چنین بیان میدارند که در این مرحله "افراد احساس بدی دارند. انگیزه سقوط و اضطراب صعود و بالاخره رضایت نزول میکند، به صورتی که نگرشها قطبی میشود." (کامرون و گرین 2009، ص 124)
تشریح مدل اخیر نیازمند توضیحات بسیاری میباشد (برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:
Through The Wilderness by William Bridges Getting Them
یا
Cameron, E., & Green, M. (2009). Making sense of change management A complete guide to the models, tools & techniques of organizational change