مفاهیم موجود در سازمان یادگیرنده

در آنچه که گذشت، مؤلفه­های کلیدی سازمان یادگیرنده توضیح داده شد، اکنون با توجه به اهمیت مفاهیم دیگر موجود در این پژوهش شناخت هر یک از این مفاهیم ضروری به نظر میرسد:

یادگیری: اولین یاد دهنده انسان  از نظر اسلام، خداوند متعال است. خداوند در سوره بقره آیه 31 می فرماید:

« خداوند جمیع اسماء را به آدم تعلیم داد». در یک حدیث  از امام علی(ع) نقل شده که ایشان فرمودند:

« دانش بیاموزید زیرا که آموختن دانش، ثواب حسنه است و مذاکره­اش، تسبیح و جستجوی آن، جهاد و یاد دادن آن به کسی که نمی داند صدقه است. دانش انیس خلوت است و یار تنهایی و حربه­ای علیه دشمن و زیور دوستان، خداوند به واسطه دانش ، مردمانی را بلند مرتبه نموده، آنها را پیشوا در خوبی ها کند که به آنها تأسی جویند و کردارشان مورد توجه قرار گیرد و آثارشان اقتباس شود» ( کلینی، 1372)

خداوند مومنان و افرادی را که دارای دانش هستند را ترفیع می دهد:« خداوند کسانی از شما را که ایمان آورده و کسانی که دارای دانش هستند را درجات بلند داده و خدا به آنچه می­کنید آگاه است» ( قرآن، سوره مجادله، آیه11). یکی از نکات قابل توجه در آموزه های دنیا رابطه نزدیک دانش و عمل است. امام صادق(ع) فرمودند:« علم و عمل پیوندی نزدیک دارند، بنابراین هر که دانست باید به آن عمل کند و هر که عمل کند، بداند. علم، عمل را صدا می­زند اگر پاسخش داد می ماند و گرنه کوچ کند»( نهج البلاغه، حکمت 366).

امیرالمومنین (ع) نیز در این زمینه می فرمودند:

« ای مردم بدانید کمال دین طلب علم و عمل بدان است. بدانید که طلب علم بر شما  از طلب مال لازم تر است، زیرا مال برای شما قسمت و تضمین شده. عادلی که خدا است آنرا بین شما قسمت کرده و تضمین نموده و به شما می رساند، ولی علم نزد اهلش نگهداشته شده و شما مأموری آنرا  از اهلش طلب کنید، پس آن را بخواهید» (کلینی ،1372،ص35).

یادگیری تعاریف گوناگونی دارد اما در تمامی این تعاریف تغییر رفتار به عنوان اساسی ترین رکن یادگیری قلمداد گردیده است. همانطور که السون و هرگنهان[1] (1385) در این زمینه چنین نوشته اند که فرآیند یادگیری را نمی توان به طور مستقیم مطالعه کرد، بلکه باید ماهیت یادگیری را تنها  از تغییرات رفتاری استنباط کرد" (ص19) . به اعتقاد ثرون(2002) یادگیری به معنای « انباشتن ، اندیشیدن و استفاده  از دانش و مهارت ها و نگرش های  پیچیده است به گونه ای که فرد یا گروه بتواند سازگاری فعالی با محیط های در حال تغییر خود داشته باشد» (ص3) . لینگرن[2](1967؛ به نقل  از الوانی،1382) یادگیری را اینگونه تعریف می کند:

« یادگیری فرآیند است که در آن افراد رفتارها و پندارهایشان تغییر می یابد و به گونه ای دیگر می اندیشند و عمل می کنند. بدین ترتیب فرآیند یادگیری هنگامی تحقق می یابد که تغییری در رفتارها و عملکرد افراد مشاهده شود. این رفتارها گاهی مستقیماً قابل مشاهده اند و گاهی به طور غیر مستقیم احساس می شوند. از این رو تغییر در ادارک، نحوه تفکر، به خاطر سپردن و تشخیص افراد هم در دایره تفکر آثار یادگیری قرار می گیرند« (ص327)

یادگیری، تغییر در رفتار است. به سخن دیگر نتایج یادگیری همواره باید قابل انتقال به رفتار مشاهده پذیر باشد. پس از یادگیری یادگیرنده قادر به انجام کاری خواهد بود که پیش از یادگیری نمی توانست آن را انجام دهد یادگیری تغییر رفتاری نسبتاً پایدار است، یعنی نه موقتی است و نه ثابت. تغییر در رفتار الزاماً بلافاصله پس از تجربه یادگیری رخ نمی دهد. تغییر در رفتار( یا رفتار بالقوه)  از تجربه یا تمرین ناشی می شود، تجربه یا تمرین باید تقویت شود(السون و هرگنهان، 1385)

یادگیری در تمامی فعالیتهای افراد به ویژه در کسب و کار تجلی می یابد، به گونه­ای که مارکوارت (1385) کار را برابر با یادگیری می­داند.

« کار و یادگیری و به نحو فزاینده ای در حال تبدیل شدن به یک موضوع واحد هستند. از آنجا که اقتصاد نوین جهانی بر مبنای کار دانشی و نوآوری است، نوعی همگرایی میان کار و یادگیری وجود دارد. در حقیقت وقتی شما کاری مبتنی بر دانش انجام می دهید، یاد می­گیرید. اگر می خواهید کارتان اثر بخش باشد باید هر لحظه یاد بگیرید. در واقع، یادگیری به شکل نوین کار در قرن بیست و یکم تبدیل شده است»(ص21)

به زعم افضل نیا (1384) یادگیری را می توان فرآیند پردازش اطلاعات و کسب اندیشه ها و مهارتهای جدید یا کشف و شهودی تعریف کرد که بر رفتار تأثیر می گذارد. او در این زمینه چنین می نویسد که :

« تأثیر یادگیری بر رفتار معمولاً پایدار است و در تجربیات فرد تغییر به وجود می آورد. یادگیری ممکن است شخصی ، فردی یا اجتماعی و گروهی صورت گیرد. در هر حال یادگیری  از نوع ساده و پیچیده، آشکار و نهان، کلی و جزئی، نظری یا عملی به تغییر در شخص منجر می شود که به صورت پوست استعداد های او را به فعل در آورده و توانایی های مختلف را در انسان به وجود می آورد. با این همه نباید یادگیری و رفتار را یکسان تلقی کرد و هر گونه یادگیری را مترادف با تغییر صرف رفتاری دانست»(ص17).

او در تایید مطالب خود به نقل از هیلگارد و باور[3] چنین ادامه می دهد که: « تفاوت بین یادگیری و عملکرد، تفاوت بین دانستن چگونگی انجام دادن کار در مقابل انجام دادن آن کار است». زیرا عملکرد ممکن است از انگیزه های درونی هیجانات روحی، شرایط محیطی و غیره  به وجود آید که تابعی از یادگیری محسوب نمی شود. پس یادگیری را نمی توان صرفاً با عملکرد متفاوت دانست. یعنی تنها عملکردی حاصل یادگیری محسوب می شود که از یک تجربه به دست آمده باشد(ص18)

بنابر تعاریف فوق چنین می توان استنباط کرد که بیشتر نظریه پردازان یادگیری معتقدند که یادگیری را تنها می توان به طور غیر مستقیم، یعنی  از طریق تغییر در رفتار، مشاهده کرد. بنابراین وقتی که ما یادگیری را مطالعه می کنیم، رفتار را مشاهده می کنیم، و بر اساس مشاهدات خود نتیجه می گیریم که نوع بخصوص یادگیری رخ داده نداده است.



[1]. Olsoun & Hergeanhan

[2]. Lindgren

[3]. Hilgard & Bower